کتاب «مبانی هنر و نمادگرایی شرقی»

(ترجمه صفحات ۳ تا ۲۸)

 

بخش اول: هنر شرقی

مقدمه ای بر هنر هندو، بودایی و تائوئی[۱]

ترجمه: فاطمه تکلوی

 

هنگامی که مورخانِ هنر، گزاره «هنر مقدس» را برای هر اثری با فحوا و مضامین مذهبی بکار می‌برند، از این مسئله غافل هستند که هنر اساسا فرم به حساب می‌آید. صرفا به این دلیل که موضوعات هنر از یک حقیقت معنوی سرچشمه می‌گیرند، نمی‌توان یک هنر را «مقدس» قلمدادکرد؛ بلکه لازم است زبان صوری آن نیز شاهد و موید همان اصل و خاستگاه باشد. در باب هنر مذهبی نظیر هنر رنسانس یا دوره باروک، که سبک و اسلوب آن به هیچ صورتی با هنر غیرمذهبی[۲] آن دوره متباین نیست نیز چنین است؛ حتی موضوعاتی که فرم وشیوه ادبی آن برگرفته از مذهب است و یا احساسات مومنانه­ای که در موارد مقتضی به آن راه می‌یابد، و حتی اصالت و فخامت طبعی که گاه در آن تجلی می‌یابد، دلیل کافی و وافی برای اعطای وجهه مقدس به آن نیست. هیچ هنری مستحق چنین عنوانی نیست مگر آنکه نمود و جلوه صوری آن قادر به بازتاب نظرگاه معنوی یک مذهب خاص باشد.

هر فرمی، محمل کیفیتی خاص از هستی است. ممکن است مضمون مذهبی یک اثر هنری، به اجبار به آن تحمیل شده و ربطی با «زبان» صوری آن نداشته باشد، همانطور که هنر مسیحی زمان رنسانس شاهد گویای آن است؛ از اینرو بی­گمان آثار هنری غیردینی حاوی درونمایه و مضمونی مقدس، وجود دارند، اما هیچ اثر هنری مقدسی که صورت و قالب غیرمذهبی داشته باشد، وجود ندارد، چرا که بین صورت و معنا تناظر متقن و دقیقی وجود دارد. یک بینش معنوی اساسا زبان صوری خاصی برای بیان خود دارد؛ در فقدان چنین زبانی، اگر هنرِ به اصطلاح مقدس، صورت خود را از نوعی هنر غیردینی اقتباس نماید، می­تواند دلیل بر فقدان بینشی معنوی نسبت به پدیده­ها باشد.

 

[1]  یادداشت ویراستار: از مقدمه‌ای بر هنر مقدس در شرق و غرب (Bloomington، IN: World Wisdom Books/Louisville، KY: Fons Vitae، ۲۰۰۲).

[۲] profane

تلاش برای توجیه «سبک پروتایی»[۱] یک هنر مذهبی یا خصلت مبهم و مغلق آن بر مبنای جهان‌شمولی جزم­اندیشی  یا رهایی روح،   بی­نتیجه است. این فرض که معنویت به خودی خود مستقل از صور است، هرگز بدان معنا نیست که چنین تفکری می‌تواند توسط هر نوع فرمی  بیان و منتقل گردد. فرم از طریق ذات کیفی خود، از مرتبت و منزلتی در نظام محسوس برخوردار است که با حقیقت در نظام عقلانی[۲] تناظر دارد؛ و عبارت یونانی «ایدوس»[۳] نیز همین معنا را تبیین می­کند. همانگونه که یک قالب ذهنی همانند عقیده یا آموزه­ای قادر است بازتابی کافی، هر چند محدود از یک حقیقت الهی باشد، یک فرم محسوس نیز می‌تواند حقیقت یا واقعیتی را نشان دهدکه هم از سطح صور محسوس و هم از صحن و ساحت تفکر استعلا می­یابد.

[۱] Protean style

[2] intellectual order

[3] eidos

 

ادامه مطلب

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *